پيام به مناسبت روز معلم

ساخت وبلاگ

12ارديبهشت همزمان با سالگرد شهادت استاد شيخ مرتضي مطهري عالم رباني ومعلم و روشنفکر حوزه و دانشگاه روز معلم نامگذاري شده است.گرچه اختصاص يک روز به روز معلم مثل اين است که ما يک روز را روز خورشيد بدانيم حال آنکه هرروز روزخورشيد و هرروز روز نور است.در چنين روزي برخود فرض دانستم که با نوشتن اين وبلاگ اداي ديني کرده باشم به همه معلمان اين ديار که با چراغ علم و دانش جان همه انسان ها را از جهل وتاريکي نجات مي دهند.معلمان اين فرمانروايان بي رقيب قلبها که خنگ سرکش تاريخ را در زير ران دارند وزمام آنرا در دست فرازندگان کاخ دانش اند که با نستوهي و استواري قامت افراشته و خود را براي پيکاري بي امان با سپاه اهريمن جهل و ناداني رويا رو  مي کنند.اکنون جا دارد براي قدرشناسي از اين انسانهاي خودجوش که نام خود را در گمنامي و بي نامي مي جويند تقدير به عمل آيد،به او دست مريزاد گفته شود و در کانون توجه قرار گيرد.از آنجا که معلم جا پاي انبيا دارد وظيفه او نيز خطير و مسئوليت او بس سنگين است.چه سخني از اين بالاتر که :انّي بعثت معلما »من معلم بر انگيخته شدم.حال ببينيم مسئوليت انبيا چه بوده است.و معلم چه پايگاهي و چايگاهي دارد که سرور موجودات ومفخر کاينات خود را معلم مي داند و مي فرمايد من به اين افتخار مي کنم که معلم بر انگيخته شدم.اگر تاريخ بشريت را ورق بزنيم و با چشمان باز و حقيقت  بين بنگريم هيچ گروهي و قشري را نمي بينيم که به اندازه معلمين دردشناس با سختي ها و دشواريها روبرو باشند ولذا از آنجا که با سختي ها و دشواريهاي زندگي وانسان سازي خو کرده اند ؛آماده تحمل هرگونه سختي و بلا و رنج و عنايند.گوئي آفريدگار جمال و جلال آنگاه که بر سر ذوق بوده اورا آفريده و به کمال و جمال آراسته؛همانند تک درختي که گشن و سر فراز است و بارور و سايه گستر.همچون تک درختان کويري که در کوير مي رويند تا رهگذران و خستگان در سايه سارشان بيارمند و رفع خستگي کنند و از ميوه شان کام جانشان را شيرين گردانند.بنا بر اين آن ملتي که مي خواهد سرفراز باشد و از آسيب دهر مصون ؛بايد معلماني سخت کوش وتلاشگر داشته باشد.همان طوري که معلم مي کوشد به کمترين واندکترين در آمد قانع باشد و براي بر افراشتن کاخ دانش از هيچ گونه تلاش باز نه ايستد دولت و ملت نيز بايد تلاش کنند قدر اورا بدانند و بر صدر بنشانند.خوشا به حال دولت و ملتي که شأن عالمان و معلمان خودرا پاس بدارند و از هرگونه بي حرمتي و استخفاف وتحقير او بپرهيزند.و بدا به حال دولت و ملتي که قدر علماي خود را نشناسند و عالمان خود را به بهاي اندک بفروشند و به نخبه کشي بپردازند.در ميان ملت ها مي توان ملت ها وحکومت هايي را سراغ گرفت که هنوز از عهد قرون وسطائي عبور نکرده اند.امروز اگر دربسياري جاها مي بينيم که شعله جنگ بيداد مي کند و هرشب بسياري از مردم ستم ديده اعم از کودکان و زنان با شکمي گرسنه مي خوابند اما تعدادي ديگر از پرخوري شکمشان آماس کرده  و هرروز غذاي انسانهاي بي شماري را اسراف و تبذير مي کنند و به دور مي ريزند چه اميدي مي توان به فردا داشت .مگر اينکه معلمان در اقصي نقاط جهان با روشنگري بارقه اميد به فردا را دردل بيچارگان روشن نمايند و به زندگي انسان گرمي و حيات ببخشند.وقتي تاريخ زندگي انسان را مرور مي کنيم اورا در حل بسياري از مشکالت و دشواريهاي زندگي توانا مي بينيم.آنچنان توانايي که هر مانعي را که در مسير تکامل  او قرار بگيرد از ميان بردارد.دور نماي تاريخ زندگاني او را آفريده اي توانمندو توانگر نشان مي دهد و در اين دور نماست که مي بينيماز دير باز ،هيچ اقيانوسي هرچند پهناور،و هيچ کوه و قله بلندي هرچند مرتفع،و هيچ افقي هرچند دور دست ،هرگز براي آدمي،غير قابل عبور و غير قابل صعودو غير قابل دستيابي نبوده است و شايد به همين سبب بوده است که مولوي در مثنوي مي گويد:


آدمي بسرشته از يک مشت گل         برگذشت از چرخ واز کوکب به دل


آدمي برقدر يک طشت خمير              برفزود از آسمان و از اثير


غرق درياييم گرچه قطره ايم               جملگي شمسيم گرچه ذره ايم


رسالت معلم:


چنانکه گفته شد رسالت معلمي کمتر از رسالت انبيا و اولياي الهي نيست؛اما نخستين رسالت او تزريق خود آگاهي به اجتماع است. معلم خود آگاه است و دشمن جهل و ستم.معلم عاشق است و چون عاشق است شجاع هم هست .چرا که همه عاشقان شجاعند.به گفته حافظ


            عاشق شو ارنه آخر کار جهان سر آيد         ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستي.


 معلمان عاشقان و قهرماناني  هستندکه تاج کرمنا را چون مدالي گرانبها از گردنشان آويخته اند.مطهري خود يکي از اين عاشقان  و قهرمانان فکري بود که در خرافه زدايي و روشنگري و در حرکت وحيات بخشي بي نظير بود.او همواره خداوند را در نورها وروشنائي ها جستجو مي کرد نه در تاريکي ها و نقاط مبهم گيتي.مطهري هم درد شناس بود و هم درد مند.يکي از دغدغه هاي مطهري اين بود که قرآن و نهج البلاغه مهجور مانده است .همان دغدغه اي را که انديشمند توانا واسطوره بيداري شريعتي داشت. اين معلمين و تمامي معلمان تاريخ بشري خصيصه اصلي شان دردمندي ودردشناسي است.شريعتي مي گفت نسل جوان ما هر رماني ويا داستان اعم از اروتي وياجنايي از هر نويسنده اي در غرب را مي تواند در دسترس داشته باشد ،اما يک ترجمه نهج البلاغه که با زبان ساده با نسل جوان گفتگو کند وجود ندارد.(البته در زمان شريعتي الان چندين ترجمه خوب از نهج البلاغه و قرآن در دست داريم)و اکنون تو اي معلم اي اسطوره بيداري و آگاهي که در چشمان تو خورشيدها درخشان است ؛اکنون همه اميدها به توست.همه اميد جوان وآينده جوان در دست توست.تو بايد مقام و موقعيت خود را بشناسي  ،و آينده تاريخ را تو رقم بزني..مقام و موقعيتي که به ديگران دست نخواهد داد .چه حماسه اي از ظلمت شکني بالاتر که تو در قله آن ايستاده اي.


معلم و استحمار ستيزي


معلم قلب تپنده  و چشمان بيدار اجتماع است.از آنجا که بيدار است ،بيدار گر نيز هست و به همين جهت است که در طول تاريخ بشري همه ستمگران و مستکبران از او در هراس بوده اند.معلماني چون ابوذر،سلمان ،خيام ،بوعلي سينا ،باباطاهر عريان ،امام محمد غزالي و اقبال لاهوري،فانون و امه سه زر از معلمان و مربياني بوده اند که آسايش خود را در آسايش خلق مي جسته اند.معلمان تا آنجايي که آثارشان نشان مي دهد،در مقام شناختن و شناساندن گستاخ و دليرند.واز پذيرفتن هرگونه ذلت و خواري براي خود وتيره وتبار خود اجتناب مي ورزند.و به حکم قالو بلي خود را عبد راستين آفريدگار هستي بخش مي دانند و تنها طوق بندگي اورا در گردن دارند.زندگي را چيزي جز عقيده و جهاد نمي دانند.که :انّما لحياه عقيده وجهاد.امام حسين (ع)اين سرور وسالار آزادگان ،که نمونه اي از معلمان سرفراز تاريخ است مي فرمود :من مفسد نيستم،من براي احياي دين جدم و براي امر به معروف و نهي از منکر قيام کرده ام.و با الهام از روايات گهر بار براي اينکه جامعه خفته در جهل و تاريکي را بيدار کند گاهي يک تنه و تنها بر دل تاريکي ها مي زد تا صلح و دوستي و سعادت را نصيب انسان کند.


شهيد چمران از نمونه هاي والاي معلمي


يکي از معلمان نمونه اين ديار که جان بر سر عقيده خود نهاد و عاشقانه گرد طواف حرم گرديد ومحرم يار شد و معشوق خود را در آغوش گرفت و خود سوخت تا ديگران بي هيچ منتي از نور او استفاده کنند و زندگي خود را نوراني کنند شهيد مصطفي چمران بود.اخلاص چمران در ميان مصلحان انديشه اسلامي بي نظير است.او در مناجات عارفانه اي به امام حسين (ع)اينگونه خطاب مي کند:اي حسين ،اي شهيد بزرگ،آمده ام تا با تو رازو نياز کنم.دل پر درد خود رابه سوي تو بگشايم.از انقلابيون دروغين گريخته ام.از تجار ماده پرست که به اسلحه انقلاب مسلح شده اند بيزارم.از کساني که با خون شهيدان تجارت مي کنند متنفرم.از اين ماکياول صفتاني که به هيچ  ارزش انساني پاي بند نيستندو همه چيز مردم را،حيات وهستي وشرف خلق را و حتي نام مقدس انقلاب را ،فداي مصالح شخصي و اغراض پست مادي خود مي کنندگريزانم...


بنابراين نخستين خصيصه معلمين دردمندي ودرد شناسي وگرهگشايي کردن از کار فروبسته خلق است و اين موهبتي است که آن را به همگان نداده اند.چرا که کسان بسياري درجامعه ما بوده اند و هنوز هم هستند که داعيه روشنفکري و عالم بودن وجامعه شناس بودن در سر داشته اند ؛اما آنچه در آنها نيست و نبود واز آنها ديده نشد دردمندي ودردشناسي است.

ترجمه قرآن به زبان ساده...
ما را در سایت ترجمه قرآن به زبان ساده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5aminbakhshi528 بازدید : 267 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 7:41